آیا واقعا به کارگیری چاشنی های فروش یا همان sales promotion به همین سادگی. آیا تصمیمات مربوط به این حوزه سایر تصمیمات بازاریابی را تحت تاثیر قرار نمی دهد. همزمان با استفاده روزافزون از چاشنیهای فروش، شرکتها باید مشخص نمایند که با ارایه چاشنیهای فروش به دنبال دستیابی به چه اهدافی هستند و رابطه میان برنامههای مربوط به چاشنیهای فروش آنها با سایر اجزای آمیخته بازاریابی چگونه است.
بررسیهای صورت گرفته حاکی از آن است که هرگاه بازاریابان بدون توجه به آثار بلندمدت چاشنیهای فروش روی تصویر و جایگاه محصولات و مارک شرکت، اقدام به ارایه چاشنیهای فروش نمودهاند، تنها تغییرات کوتاه مدتی در میزان فروش ایجاد شده است.
تمامی فعالیتهای مربوط به اجرای چاشنیهای فروش به منظور دستیابی به یک هدف خاص طراحی نشدهاند. بازاریابان باید .....
تمامی فعالیتهای مربوط به اجرای چاشنیهای فروش به منظور دستیابی به یک هدف خاص طراحی نشدهاند. بازاریابان باید با تجزیه و تحلیل موقعیت و تعیین نقش هر یک از چاشنیهای فروش به تدوین برنامه ارتباطات یکپارچه بازاریابی بپردازند. آنها باید تعیین نمایند که برنامه مربوط به چاشنیهای فروش برای دستیابی به چه اهدافی طراحی شده است و این برنامه معطوف به چه بخشی از جامعه هدف میباشد. تعیین اهداف روشن و قابل اندازهگیری برای برنامههای مربوط به چاشنیهای فروش، بازاریابان را ملزم میسازد که به چیزی ماورای فروش در کوتاهمدت بیندیشند.
از آنجایی که هدف اصلی اغلب چاشنیهای فروش ترغیب مشتریان به خرید مارکی معین میباشد، ممکن است بازاریابان برای مارکهای قبلی و جدید خود اهداف متفاوتی تعیین نمایند. بطورکلی مهمترین اهداف شرکتها از ارایه چاشنیهای فروش عبارت است از:
الف) تشویق مشتریان به آزمایش و خرید محصولات جدید
ب) افزایش فروش محصولات موجود
ج) حفظ مشتریان فعلی
د) هدف قرار دادن بخشهای خاصی از بازار
هـ) توسعه ارتباطات بازاریابی یکپارچه
در یاداشتهای بعدی مختصری درباره هر مورد خواهم نوشت اما به اطلاعات بیشتر می توانند به کتاب آقای دکتر محمدیان و حسین منتی با عنوان "چاشنی های فروش از دید بازاریابی" که به شکلی مبسوط به این قضیه پرداخته مراجعه کنند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ